اکیلماخ (اکیلمک) = 1. حالت مفعولی فعل «اکمک» (اکماخ) به معنی کاشتند، یعنی کاشته شدن، 2. «جیم شدن»، مثلا رضا گؤردی وضع خراپدی، اکیلدی = رضا دید وضع خراب است، جیم شد )پیدایش نشد).
äkilmax, äkilmäk
اکیلماخ (اکیلمک) = 1. حالت مفعولی فعل «اکمک» (اکماخ) به معنی کاشتند، یعنی کاشته شدن، 2. «جیم شدن»، مثلا رضا گؤردی وضع خراپدی، اکیلدی = رضا دید وضع خراب است، جیم شد )پیدایش نشد).
äkilmax, äkilmäk
آخرین نظر ها