ازماخ (ازمک، ازماق) = له کرن، کوفتن، استثمار کردن. ازیلماخ، ازیلمک، ازیلماق = 1. له شدن، کوفته شدن، استثمار شدن. 2 (مجازی) ناز کردن، خود را لوس کردن، 3. ازدیرماخ، ازدیرمک = ناز کسی (مانند کودک خانه) را کشیدن. آرزوهایش را عملی کردن.
äzmax, äzilmax, äzdirmax
آخرین نظر ها