ح he 
حسابا سوخماخ
(0)حسابا سوخماخ = (تحت اللفظی: با دروغ و کلک چیزی را به حساب گذاشتن)، جازدن، با دروغ و ظاهر سازی چیزی را به گونه مثبت و خوش آیندی جلوه دادن. hesaba soxmax (soxmax)
بو حنا
بو حنا (خینا) او حنالارا بنزه مز = این حنا از آن حناهائی که میشناسی نیست. Bu häna o hänalara bänzämäz.
حکیم محرم دیر
حکیم محرم دیر – حکیم محرم است.
حق الی بیکار قالماز
حق الی بیکار قالماز، گئژ کسر، کارلی کسر – دست حق بیکار ننشیند. دیر میبُرد اما خوب میبُرد.
حاجی لِیلک
حاجی لِیلگین آرتیخ بالاسی – جوجه اضافی لک لک ( جوجهای که خود لکلک از لانه بیرون پرت میکند).
حق
حق ایله باطلین آراسی دؤرد بارماقدیر – فاصله حق و باطل چهار انگشت است.
حق داشی
حق داشی آغیر اولار – سنگ حق سنگین است.
حق سؤز
حق سؤز آجی اولار – حرف حق تلخ است.
حق سؤز آخار
حق سؤز آخار سولاری ساخلار – حرف حق آبهای جاری را متوقف میکند.
حرص
حرصین دؤلته زیانی وار – عصبانیت به ضرر مال ودولت تمام میشود.
حیوان
حیوانين دیشینه باخارلار ،انسانين ایشینه – نظير: سلامت اسب به دندانش است و شايستگى انسان به كارش.
حساب دینار دینار
حساب دینار دینار، بخشش تومن تومن – ترجمه: حساب به دینار، بخشش به تومان. نظیر: حساب به دینار، انعام به خروار.
حسابی سؤز
حسابی سؤزون جوابی یوخدور – ترجمه: حرف حساب جواب ندارد.
حسن سوخدی دگیرمانی
حسن سوخدی دگیرمانی دی – نظایر: قهوه خانه قبر است. کی به کیه!
حسن یانیر، حسین یانیر
حسن یانیر، حسین یانیر، فاطمه ده لولو تپیر.
حسین ده قلیان چکر، حسن ده
حسین ده قلیان چکر، حسن ده قلیان چکر، تنباکی بول اولاندا انسم ده قلیان چکر – منظور: وقتی چیزی فراوان شد همه از آن استفاده میکنند.
حق اینجه لر
حق اینجه لر، اوزولمز – ترجمه: حق نازک میشود اما پاره نمیشود.
حق باشی
حق باشی آغیر اولار – ترجمه: کفه حق سنگینتر است.
حق الی
حق الی بیکار قالماز، گئژ کسر کارری کسر – ترجمه: دست حق دیر بُرد اما کاری بُرد. نظیر: خدا دیر گیر است سخت گیر است.
حقدور یوخدور
حقدور یوخدور، دانا نین ائوی ییخیلسون – نظیر: خر برهنه را پالان نگیرند.
حق دییه ندن سورا
حق دییه ندن صونرا آخار سولار دورار – ترجمه: حرف حق که بزبان رانده شد آب روان میایستد.
حق سؤز آجی اولار
حق سؤز آجی اولار – ترجمه و نظیر: حرف حق تلخ است.
حق سؤز دانیشان
حق سؤز دانیشانین بؤرکونون تپه سی ییرتیق اولار- ترجمه: کلاه حق گو پاره است (برای آنکه همیشه مورد توبیخ واقع میشود و توسری میخورد.)
حق کمک ائله سه
حق کمک ائله سه قورد چوبان اولار – ترجمه: اگر حق مدد فرماید گرگ شبان میشود.
حق ییه سینه یاد اولماز
حق ییه سینه یاد اولماز – ترجمه: حق برای صاحبش بیگانه نیست.(و یا: مال صاحبینه…)
حق ییه سینه قاییدار
حق ییه سینه قاییدار – ترجمه: حق به حقدار میرسد.
حق ییه نین آدی
حق ییه نین آدین قویاللار حق وئردی – ترجمه: نام کسی را که حق میخورد «حق وئردی» («حق بخش») میگذارند.
حق اینن باطلین آراسی
حق ایله باطلین آراسی دؤرت بارماقدیر – ترجمه: فاصله بین حق و باطل چهار انگشت است. مراد آنکه آنچه را بچشم دیدی قبول کن، با گوشت شنیدی تردید نما.
حکمتدن سوال
حکمتدن سوال یوخدور – ترجمه: از حکمت سوال نشاید.
حکمی حضرت سلیمانا یئتیشر
حکمی حضرت سلیمانه یئتیشر – ترجمه: حکمش به حضرت سلیمان میرسد.
حاجی لیلگین عمری
حاجی لیلگین عمری لاخلاخینان گئچر (ریاحی) – عمر لک لک با لاخلاخو سپری شود.
حاجی حاجی نی مکه ده گؤره ر
حاجی حاجی نی مکه ده گؤره ر، کورد کوردی دگیرماندا – ترجمه: حاجی حاجی را در مکه بیند، کُرد کُرد را در آسیاب.
حاجی اوغلی تاپبیسوز؟
حاجی اوغلی تاپبیسوز؟ – ترجمه: پسر حاجی گیر آوردید؟
حاجی لیلگین عمری
حاجی لیلگین عمری لاخلاخینان گئچر (ریاحی) – عمر لک لک با لاخلاخو سپری شود.
حاجی حاجی نی مکه ده گؤره ر
حاجی حاجی نی مکه ده گؤره ر، کورد کوردی دگیرماندا – ترجمه: حاجی حاجی را در مکه بیند، کُرد کُرد را در آسیاب.
حجه گئدن
حاجا (حجه) گئدن گلدی، ساجا گئدن گلمه دی – نظیر: خوب است عقب ماما بفرستندش.
حاجی آقا
حاجی آغادان طلبون اولسون، نه دانار، نه وئره ر – ترجمه: از حاجی آقا طلب داشته باش، نه انکار میکند و نه می پردازد.
حاجی اوغلی
حاجی اوغلی یاغ بستیلتدیر – مراد آنکه میتوانش دوشید.
حاجاتلاردا قمچی
حاجاتلاردا قمچی! ترجمه: بین سلاح ها شلاق! توضیح: مرد جبونی را دزدان بدون آنکه دست به اسلحه ببرند به ضرب چند شلاق لخت کردند. از آن روز به بعد هروقت صحبت از اسلحه های مختلف و اهمیت آنها میشد آن شخص میگفت: «حاجاتلارداقمچی!»
حساب بیلمیرسن
حساب بیلمیرسن یا قازیق یئمه میسن! – یا حساب نمیدانی یا قازوق نخورده ای! توضیح: حاکمی دستور داد مجرمی را که به حضورش آورده بودند هزار تا قازوق (میخ چوبی) اعمال کنند. وقتی که مامورین یقه بد بخت را گرفته و برای اجرای حکم بیرون میکشیدند مجرم بانک برآورد که عرضی دارم. حاکم گفت بگو…. ادامهٔ مطلب ›
حساب دینار دینار
حساب دینار دینار، بخشش تومن تومن – ترجمه: حساب به دینار، بخشش به تومان. نظیر: حساب به دینار، انعام به خروار.
[خواندن نوشته]
حسابی سؤزون جوابی یوخدور – ترجمه: حرف حساب جواب ندارد.
حسن سوخدی دگیرمانی دی
حسن سوخدی دگیرمانی دی – نظایر: قهوه خانه قبر است. کی به کیه!
حسن یانیر، حسین یانیر
حسن یانیر، حسین یانیر، فاطمه ده لولو تپیر.
حسین ده قلیان چکر
حسین ده قلیان چکر، حسن ده قلیان چکر، تنباکی بول اولاندا انسم ده قلیان چکر – منظور: وقتی چیزی فراوان شد همه از آن استفاده میکنند.
حضرت خضری گؤردوخ
حضرت خضری گؤردوخ ایکی یول دا جریمه سین چکدوخ – ترجمه: حضرت خضر را دیدیم دو بار هم ضرر کردیم. توضیح: زارعی شنیده بود که هرکس حضرت خضر راببیند و حاجتی از وی بخواهد حتما برآورده میشود. روزیکه بیل بدست مشغول آبیاری بود مردی بر وی ظاهر شد و گفت عمو جان من خضرم. هر… ادامهٔ مطلب ›
حق اینجه لر، اوزولمز
حق اینجه لور، اوزولمز – ترجمه: حق نازک میشود اما پاره نمیشود.
حق باشی آغیر اولار
حق باشی آغیر اولار – ترجمه: کفه حق سنگینتر است.
حق الی بیکار قالماز
حق الی بیکار قالماز، گئژ کسر کارری کسر – ترجمه: دست حق دیر بُرد اما کاری بُرد. نظیر: خدا دیر گیر است سخت گیر است.
حقدی یوخدی
حقدور یوخدور، دانا نین ائوی ییخیلسون – نظیر: خر برهنه را پالان نگیرند.
آخرین نظر ها