ش shin 
شیلیکوت
شیلیکوت (شیلی-کوت) = از کار افتاده، داغون (بدن، ماشین) şiliküt
شئی شوی
شئ شوی = خرت و پرت. şey-şüy
شور گوزلی
شور گوزلی (یا شور گؤز) = هیز şorgözli
شوی
شوی= (تلفظ واو مانند کول به معنی خاکستر) شاخه تر درخت یا گیاه (در گذشته اساسا به عنوان شلاق به کار میرفت). şüy

جیناخ
جیناخ (جیناق) = استخوان دو شاخه و نازک سینه مرغ. در گذشته دو بچه دوست و همبازی این را بین خود می شکستند و شرط می بستند. شرط معمولا این بود که وقتی یکی از این دوستان چیزی را به دوست دوم می داد و فورا می گفت: یادس! تا شرط بندی را می برد…. ادامهٔ مطلب ›
شیریخ (شیریق)
شیریخ (شیریق) = قاچ (مثلا هندوانه)؛ رشته، بریده کم پهن (مثلا پارچه) şırıx, şırıq
شیتیل
شیتیل =نهال، نشای درخت، بوته، گل یا سبزی. بو گولی شیتیل اکللز (اکرلر) = این گل را وقتی تازه بارآمده (وقتی نهال است) می کارند. şitil
شِه
شِه = رطویت، دووار شه چکیپ=دیوار رطوبت «کشیده» (زده)، شه یرده اُتورما = جای مرطوب ننشین. şeh
شیرتیخ، شیرتیق
شیرتیخ، شیرتیق (احتمالا از ریشه «شیره») = آثار چسبناک شیرینی، قند، روغن و چربی یا آلودگی که به دست و صورت کسی بچسبد و آن را پاک کنند. مثلا: اوشاخ سوت ایشدی (ایچدی)، آغزی-بورنی شیرتیخ اولدی (شیرتیغ-اولدی) = بچه شیر خورد، دست و دهانش «شیرتیخ» شد. şırtıx, şırtıq
شیطان توری şeytan tori
شیطان توری = تور عنکبوت şeytan tori
شولاتداماخ şolatdamax
شولاتداماخ، شولاتداماق = ماستمالی کردن، کاری را سریع و به صورت سطحی، فقط برای انجام وظیفه و بدون جدیت انجام دادن. شولاتداما (اسم).
شولی şüli
شولی= (صفت) کاملا نو، از پاکت یا بسته بندی در آمده، استفاده نشده (مثلا خودرو، کفش، پیراهن، تلفن همراه) şüli
شیدیرقی
شیدیرقی = (قید) فعالانه، پیگیرانه، با شور و حرارت. مثلا فلان کس شیدیرقی درس اوخور = فلانی فعالانه و به طور خستگی ناپذیر درس می خواند. تلفظ «ی» اول و دوم مانند «قیش» (زمستان) و «ی» آخر مانند «بیر» (یک) است. şıdırqi
شِه
شِه=نم، رطوبت کم، شِه چکمک (چَهماخ)=نم کشیدن، رطوبت کمی از هوا یا از زمین مرطوب به خود گرفتن. şeh
شیرینجه گل
شیرینجه گل، شیرینجه گئت – ترجمه: با خوشی بیا و با خوشی برو.
شرعده اوتانماخ
شرعده اوتانماق یوخدور – نظیر: لا حیاء فی الدین.
شيت
شيت به معنى لوس، بيمزه… شيت آدام=آدم لوس، شيت رفتار = رفتار لوس و بيمزه. فعل شيتدنماخ (شيتلنمك) هم داريم يعنى خود را لوس كردن مثل: سن الله شيتدنمه دا!= ترا خدا خودت را لوس نكن ديگه! شیتینی چیخارتماخ=شورش را در آوردن. شیت آشیق دا باشقا بیر ترمیندیر قئینانام بیتدنیری اوز وئرمه شیتدنیری تبریزین قئینانا… ادامهٔ مطلب ›
شاهدده ایمان
شاهدده ایمان یوخ، بیگ ده عدالت – زیبا روحان ایمان ندارند و پادشاهان عدالت.
شرطی شوخومدا کس
شرطی شوخومدا کس، خر منده یابا لاشما یاسان (شرطی شوخومدا کس خرمنده شنه دعواسی چئخماسئن) نظیر: جنگ اول به از صلح آخر است.
شعر غزل
شِعر غزل دِئییر – بمعنای: چرند میگوید.
شووه ران
شووه ره ن (شووه ران) مزاج دیر – نظیر: دمدمی مزاج است. مراد آنکه نظرش را زود تغییر میدهد.
شهرین دروازاسی
شهرین دروازاسین باغلاماق اولار ملتین آغزین یوخ – دروازه شهر را میتوان بست ولی دهان مردم را نمی توان.
شاهين دوه لرى
شاهین دا دوه لری ایاق یالین گزه ر – شتر های شاه هم پا برهنه میگردند.
شادليغووا شيونليخ
شادلیقیوا شیونلیق ائله مه – نظیر: خوشی زیر دلت را نزند.
شامى اولمينين چاشتى اولماز
شامی اولمییانین چاشتی اولماز – ترجمه: آنکه شام ندارد چاشت هم نخواهد داشت.
شاه بیلر، شاهسون بیلر
شاه بیلر، شاهسون بیلر – ترجمه: شاه داند و شاهسون داند نظیر: صلاح مملکت خویش خسروان دانند.
شاه خدا بنده، سنونکی سنده، منیمکی منده
شاه خدا بنده، سنونکی سنده، منیمکی منده – عینا در میان فارسی زبانان رایج است: تو سی خودت، من سی خودم. توضیح: بین عوام مشهور است که منظور سلطان محمد خدابنده از بنای گنبد سلطانیه آن بود که پس از پایان ساختمان تربت مطهر حضرت امیر علیه السلام را از نجف به آنجا انتقال دهد…. ادامهٔ مطلب ›
شاه شاه دئدیغيم
شاه شاه دئدیگیم ئوز جانیم ایچوندو رجوع شود به: عمو عمو دییره م که…
شاه گلدى
شاه گلدیدن گئچدی – ترجمه: از شاه گلدی (از خبر شاه امد) هم گذشت. مرادآنکه خیلی بطول انجامید.
شاه خانم حب آتيپ
شاهی خانم حب آتیب، ماه خانم اشیگه گئدیر – شاه خانم قرص (يبوست) خورده، ماه خانم به توالت ميرود. نظیر: شاه خانم زائیده، ماه خانم درد میکشد.
شاهين دا داليسيجان چوخ سؤز دييه للر
شاهین دا دالیسیجان چوخ سؤز دییه للر – ترجمه: پشت سر شاه هم خیلی حرفها میزنند.
شبده شهد ايلييپ
شبده نی شهد ائلییب – نظیر: دسته گل به آب داده است.
شپخترین باشین گتیرمیسن
شپخترین باشین گتیرمیسن یا مظفریه نین قباله سین؟! – ترجمه: سر شپختر را آورده ای یا قباله مظفریه را؟! نظیر: تحفه نطنز آورده ای مگر؟! توضیح: مظفریه یکی از بزرگترین تیمچه های تبریز بود و شپختر (برخلاف تصور عده ای که آنرا ماخوذ از «ایشی پو…دور » (کارش زار است) میدانند تحریف شده کلمه اینسپکتور… ادامهٔ مطلب ›
شرابا دوشوپ
شرابا دوشوب – نظیر: به چاه ویل افتاده است.
شر و خیر
شر ایش قالا قالا خیره دؤنر – ترجمه: شر به مرور تبدیل به خیر میشود.
شرع ظاهره حکم ائله ر
شرع ظاهره حکم ائله ر – ترجمه: شرع به ظاهر حکم میکند. نظیر: الظاهر عنوان الباطل.
شرع کسن بارماخ
شرع کسه ن بارماق آغریماز – نظیر: دستی که حکیم ببرد دیه ندارد.
شرعه گئدن
شرعه گئده ن ئوز سؤزون دانیشار – نظیر: هر که تنها به قاضی رود راضی برگردد.
شریک یاخشی اولسایدی
شریک یاخچی اولسایدی، تاری ئوزی ایچون توتاردی – ترجمه: اگر شریک چیز خوبی بود خداوند هم برای خودش اختیار میکرد.
شریک لیخ قازان
شریک لیخ قازان قینه مز – ترجمه: دیگ شراکتی بجوش نیاید.
شیرین دیلووه
شیرین دیلووه، یاخین یولووا، وئردوغون پولا؟ – ترجمه: بخاطر زبان شیرینت، راه نزدیکت و یا پولی که میدهی؟ توضیح: شخصی به فاحشه ای گفت: جنده پدر سوخته بیا این سنّار (صد دینار) را بگیر تا ترا ببرم بالای کوه عون ابن علی (عینالی) فلان فلان بکنم. فاحشه گفت: «چرا؟ بخاطر زبان شیرینت، راه نزدیکت و… ادامهٔ مطلب ›
شط و بغداد
شط اگر اولماسا بغداد اولماز – ترجمه: اگر شط نباشد بغداد هم نخواهد بود.
شطرهده سو
شطره ده سو گتیریر – نظیر: آب در غربال میپیماید. یعنی: کار عبثی میکند.
شعر دییب قافیه سینده قالیب
شعر دییب قافیه سینده قالیب – ترجمه: شعری گفته و در قافیه اش گیر کرده.
شفا پیاله نین تکینده اولار
شفا پیاله نین تکینده اولار – ترجمه: شفا در ته پیاله است.
شفا حقدندور
شفا حقدندور حکیم گؤیول خوشلوغی – ترجمه: شفا کار خداست، طبیب مایه دلخوشی است و بس.
شافتالی گلمه میش
شفتالی گلمه میش طبقی گلدی – نظیر: حوض نساخته قورباغه پیدا شد.
شنبه وئریر
شنبه وئریر چهارشنبه چیخاردیر – منظور آنکه زود زود میزاید.
شوخلوغون آخری
شوخلوغون آخری دعوایا چکر – نظیر: شوخی شوخی آخرش جدی میشود.
آخرین نظر ها