ن nun 
چیمدیک
چیمدیک = به اتدازه دو، سه نوک انگشت، مثلا «بیر چیمدیک تورپاخ» یک مقدار کوچک خاک، چیمدیک ائله ماخ، چیمدیکله ماخ = با دو نوک انگشت بدن کسی را فشار دادن، وشگون (نیشگون) گرفتن. çimdik, çimdiklämax
دده ن یاخچی، ننه ن یاخچی
دده ن یاخچی، ننه ن یاخچی = (تحت اللفظی: پدرت خوب، مادرت خوب) زمانی به کار برده میشود که بخواهند کسی را «سرِ عقل بیاورند» تا از عصبانیت و رفتار غیر منطقی دست بردارد. dädän yaxçi, nänän yaxçi
نوخوشون تری
بوگون نوخوشون (ناخوشون) تری گلدی=امروز مریض عرق کرد (حالش رو به بهبود است). Noxuşun teri geldi
نسگل
نیسگیل: استفاده از این واژه در زبان ترکی آذربایجانی در جملات مختلف، معانی مختلفی میدهد. معانی چون: حسرت، آرزو بو تیکهنی سنه نیسگیل ائلهمیشم: این لقمه را بخاطر تو آماده کردهام، آرزو کردم تو بخوری. کلمۀ نیسگیل یک معنای دیگری هم دارد، که من با استفاده از یک مجموعۀ کلمات قصار، آن را در یک… ادامهٔ مطلب ›
ناشی
ناشی زیرنانی یوغون باشیندان چالار – آدم ناشی، سرنا را ازسر گشادش میزند.
ناهاردان معلومدور
ناهاردان معلومدور شاما نه وار – از نهار معلوم است که برای شام چه غذائی خواهد بود. نظیر: سالی که نکوست از بهارش پیداست.
ناشى نين اول گئجه اوغورروغى
ناشى نين اول گئجه اوغورروغى دوشدى آى ايشيغينا – آدم ناشى خواست دزدى برود اولين شبش خورد به مهتاب.
نادرى تختينده گؤروپ
نادری تختینده گؤروب – نادر شاه را بر تخت سلطنتش ديده است، مراد آنکه از عهد قدیم مانده است.
ناشيليغى منيم باشيمدا چيخاردير
ناشیلیغی منیم باشیمدا چیخاردیر – دلاکی را در سر کچل من یاد میگیرد.
نوودانا مىينمك
نوودانا (ناودانا) مینماق شوقوندان دوشدوم – دیگر از شوق سوار شدن به ناودان افتادم. روزی ملا نصرالدین سوار ناودان شد. بدیهی است که بزمین افتاد و دست و پایش شکست. وقتی که زنش بر بالین وی رسید و زبان به توبیخ گشود ملا تئی حرفش دویده گفت: ای زن، هیچ مگو که دیگر از شوق… ادامهٔ مطلب ›
نبضي منيم اليمده دير
نبضی منیم الیمده دیر – نبضش در دست من است.
نيجه باخيم
نئجه باخیم گؤزوم گلین گؤزونه اوخشاسین؟ – چگونه نگاه كنم تا چشمم شبيه چشم عروس خانم باشد؟ نظیر: با هر سازی برقصم باز قبول نداری.
نخنكچى صاحب سليقه اولار
نخنكچى صاحب سلیقه اولار، قلبی ده شیشه دن نازک – ناخنکی (چشته خور) خوش سلیقه است، زود رنج هم هست. نخنکچی (ناخنکی، چشته خور) کسی را گویند که بجای خریدن جنس با نوک انگشت آنرا میچشد و مظنه اش را پرسیده رد میشود. مجازا به چشته خور نیز میگویند.
نرخين خبر آلمير
نرخین خبر آلمیر – نرخش را نمیپرسد.
نردووانى پله پله چيخير
نردبانی پله پله چیخاللار – نظیر: نردبان پله پله.
نسيه چاخير
نسیه چاخیر ایکی یول کیفلندیره ر – شراب نسیه دو بار مستی آورد.
نسيه گيرمز كيسه يه
نسیه گیرمز کیسه یه – نسیه دسترس نمیشود (مورد قبول نیست).
نفس حقدير
نفس حقدندیر – نفس از حق است.
نفسى ايسسى يئردن گلير
نفسی ایسّی یئردن گلیر – نفسش از جای گرم میاید.
نه قدر اوزاغ اولسا
نه قدر اوزاق اولسا یول یاخشیدیر، نه قدر یامان اولسا ائل (ایل) – ولو دور باشد راه چیز خوبی است، و لو بد باشد خویشاوند خوب است.
نه قدر قوجا اولسا
نه قدر قوجا اولسا مین جوانا دگر – نظیر: بدین شکستگی ارزد به صد هزار درست.
نقدى الدن ويرمه
نقدی الدن وئرمه – نقد را از دست نده.
نوبه بيزه يتيشنده
نوبه بیزه یئتیشنده یا حریفین پولی قورتولار یا چراغین پیی – وقتی نوبه بما میرسد یا پول حریف تمام میشود یا روغن چراغ.
نشادورى بركدير
نوشادوری برکدیر – نشادرش تند است (ماخوذ از داستان ملا نصرالدین).
نه اكسن اونى بيچرسن
نه اکرسن اونی بیچرسن – – نظیر: ای نور چشم من بجز از کشته ندروی (حافظ).
نه اومورسان باجيندان
نه اومورسان باجوندان، باجون ئولور آجیندان – نظیر: کف دست که مو ندارد. چه میخواهند از او.
نه بالين ييرم نه ده بلاسين چكرم
نه بالین ییه ره م، نه ده بلاسین چکره م – نظیر: نه شیر شتر نه دیدار عرب.
نه حمام؟ نه طاس؟
نه حمام، نه طاس؟ – نظیر: چه کشکی، چه پشمی؟
نه خورگین آدام خورگی دیر، نه ناخوشلوغون آدام ناخوشلوغی
نه خورگین (خوراکین) آدام خوراکیدیر نه ناخوشلوغون آدام ناخوشلوغودور – مریضی به پزشک مراجعه و اظهار کرد: حکیم باشی، مو های ریشم درد میکند. پزشک پرسید: ناها را چه خورده ای؟ مریض جواب داد: نان و یخ. پزشک در حالیکه سرش را تکان میداد گفت: نه خوراکت خوراک آدم است و نه بیماریت!
نه دیندن گچر، نه دینار دان
نه دیندن گئچر نه دیناردان – نظیر: هم خدا را میخواهد و هم خرما را.
نه قییریرم دریادا
نه قاییریرام دریادا چاغیرام یا خضر یا الیاس – نظیر: چکار دارم زیر پای شتر بخوابم تا خواب آشفته ببینم؟!
نه نه سینین امجگین کسندیر
نه نه سینین امجگین کسن دیر – سینه مادرش را هم میتواند ببُرد.
نه نه سينه نامحرمدير
نه نه سینه نا محرمدیر – نظیر: ولد الزنای صحیح النسب است.
نه نم منى داغ اوسته دوغوپ
نه نه م منی داغ اوسته دوغوب – مادرم مرا بالاى كوه زاييده، نظیر: صندوق سر کسی نیستم.
نه نون وئره ن اولسیدی یئددی ایللیق سرکه سی اولمازدی
نه نون وئره ن اولسیدی یئددی ایللیق سرکه سی اولمازدی – اگر مادرت بخشنده بود سرکه هفت ساله نمیداشت. توضیح: شخصی به مادرش مراجعه کرده گفت: یکی از رفقایم تقاضا دارد که یک بطری از آن سرکه هفت ساله ات را برایش بدهی. مادر گفت: «نه نون وئره ن اولسیدی…»
نه یاتدیم نه یوخی گؤروم
نه یاتدیم نه یوخی گؤروم – مگر خوابیدم که خواب هم ببینم؟!
نه یاتدوخ نه اوزاندوخ
نه یاتدوق نه اوزاندوق، حاضر اوغلان قازاندوق – نه خوابیدیم و نه دراز کشیدیم، اما یک پسر آماده نصیبمان شد!
نه یئر قبول ائلیر نه گؤی
نه یئر قبول ائلیر نه گؤی – نه زمین قبولش دارد نه آسمان.
نيزه ويراندير
نیزه ویراندور – نظیر: چشته خور است. کلاش است.
نيت هارا، منزل اورا
نیت هارا، منزل اورا – نیت هر کجا باشد منزل آنجاست.
نوکر گئدیر مکه یه، آغا گئدیر سید حمزه یه
نوکر گئدیر مکه یه، آغا گئدیر سید حمزه یه – ترجمه: نوکر به مکه میرود، اربابش به امامزاده سید حمزه (در تبریز). سید حمزه بقعه ایست در محله سرخاب تبریز که بنا به روایتی مدفن یکی از اولاد امام هفتم حضرت موسی ابن جعفر است و بعضی ها حدس میزنند که قبر سید حمزه وزیر… ادامهٔ مطلب ›
نه تؤکسن آشووا ،چیخار قاشقووا
نه تؤکسن آشوا ،چیخار قاشقوا – هرچه به آشت ریزی همان به قاشقت آید.
مالين ايتلر ييه جاخ
مالین ایتلر ییه جاق، جانین بیتلر – نظیر: نه خود خورد نه کس دهد – گنده کند به سگ دهد.
مالين عزيز توتان
مالین عزیز توتان جانین ذلیل توتوب – ترجمه: کسی که مالش را عزیز شمرده جانش را ذلیل شمرده.
ماما ايكى اولسا
ماما ایکی اولسا اوشاق ترسه گلر – نظیر: آشپز که دو تا شد غذا یا شور است یا بیمزه.
ماما گتيره نى مورده شير آپارار
ماما گتیره نی مرده شور آپارار – نظیر: با شیر اندرون شده با جان بدر رود.
ماياسيز فطير اولار
مایه سیز فطیر اولار – نظیر و ترجمه: بی مایه فطیر است.
ماياسى يلدندى
مایه سی یئلدندیر – نظیر: باد آورده است.
ماوال قويوسونا داش سالميشوخ
ماوال (مبال) قویوسونا داش سالمیشوق دای اییی کسیلمز – نظير: به او گفتند پالان خر را راست کن، دیگر ول نمیکند.
آخرین نظر ها