و vav 
وای، دده
وای، دده! (دده م وای!) = ایوای، وای! Vay, dädä!
چیمدیک
چیمدیک = به اتدازه دو، سه نوک انگشت، مثلا «بیر چیمدیک تورپاخ» یک مقدار کوچک خاک، چیمدیک ائله ماخ، چیمدیکله ماخ = با دو نوک انگشت بدن کسی را فشار دادن، وشگون (نیشگون) گرفتن. çimdik, çimdiklämax
قویروخ اله وئرمیر
قویروخ اله وئرمیر ´= (تحت اللفظی: دم به دست نمیدهد) اصطلاحا به معنی رضایت نمیدهد، موافقت نمی کند، quyrux älä vermir
هایی گئدیپ، وایی قالیپ
هایی گئدیپ، وایی قالیپ = (تحت اللفظی) های-اش رفته، وای-اش مانده، مجازا به معنی اینکه فلان شخص یا چیز مثلا کتاب، اتوموبیل و غیره دیگر زوارش (زهوارش) دررفته، پیر و فرسوده شده است. Hayi gedip, vayi qalıp
وَز
وَز = غده چربی زیر پوست. väz
ووردی داشا
ووردی (ویردی) داشا، چیخدی باشا = زد به سنگ و کار را پایان نهاد. Vurdi daşa, çıxdi başa.
وَرَه ور
وَرَه ور = کم کم ، رفته رفته
واری اولان
واری اولان تاخار یوخو اولان باخار – کسی که دارد استفاده می کند کسی که ندارد تماشا میکند. نظیر: دارندگی و برازندگی.
واری اولان تاخار
واری اولان تاخار، یوخو اولان باخار – کسی که دارد استفاده می کند، کسی که ندارد نگاه می کند. نظیر این نقد بگیر و آن نسیه بدار، و یا: دارندگی و برازندگی.
واریندی گیریش
واریندی گیریش یوخوندی سوروش – اگر داری بفرما، اگر نداری برو بیرون. نظیر: این نقد بگیر و آن نسیه بدار!
واردان يوخدان چيخيپ
واردان یوخدان چیخیب – نظیر: از هستی ساقط شده.
وارين ويرن اوتانماز
وارین وئره ن اوتانماز، یوخون وئره ن دلی دی ترجمه: کسی که دارد و بذل میکند خجالت نمیکشد، کسی که ندارد و بذل میکند دیوانه است.
وار يوخى گتيريپ على بازارينا
وار یوخی گتیریب علی بازارینا – نظیر: هرچه داشته روی دایره ریخته.
وای اوندادیر شاه قاپیسین کورد آلا
وای اوندادیر شاه قاپیسین کورد آلا – ترجمه: وای به روزی که اکراد جلوی قصر سلطنتی را بگیرند.
وای اوندادیر چاروادار باجدار اولا
وای اوندادیر چاروادار باجدار اولا – وای از روزیکه مکاری باجدار شود.
وبالی دییه نلرين بوینونا
وبالی دییه نلرين بوینونا – گناهش بگردن راویان.
وردنه یئتیرير
وردنه یئتیریر – نظیر: موشک میدواند.
وزنده یونگول قیمتده آغیر
وزنده یونگول قیمتده آغیر – وزنش سبك اما قيمتش گران. از این تعبیر جواهرات و زینت آلات را قصد کنند.
وزير ماليندان
وزیر مالیندان – نظیر: از کیسه دولت.
وصیت یونگوللوكدور
وصیت یونگوللوقدور – وصيت كار را ساده تر ميكند، نظیر: از قائم کاری کار عیب نمیکند.
ولوله دن زلزله دن گئچیب
ولوله دن زلزله دن گئچیب – از ولوله و زلزله گذشته.
وئر آغزین یوم
وئر آغزین یوم – بده و دهانش را ببند.
وئرديگين بير يومورتا
وئردوغون بیر یومورتا، اونو دا بیر تا بیر تا – همه بخشايش تو يك دانه تخم است، آن هم گاه و بيگاه، آن هم در حالی که ماتحت مرا لت و پار می کند. شکوه ماکیان است به خدا.
وئرن ال، آلان ال
وئره ن ال آلان الین اوستونده دیر – دستی که میدهد از دستی که میگیرد برتر است.
وار ائوی، کرم ائوی
وار ائوی کرم ائوی، یوخ ائوی ورم ائوی – خانه ثروتمند جای کَرَم است، خانه فقیر جای وَرَم است.
واجبی بوشلييپ
واجبی بوشلييب مستحبین دالیسیجان گئدیر – ترجمه: واجب را ول کرده عقب مستحب میرود.
واردان زیان گلمز
واردان زیان گلمز – ترجمه: ازثروت زیان نیاید.
وئردوغون بیر عباسی قره پولدی
وئردوغون بیر عباسی قره پولدور خیالون وار کرمان قالیسی چیخسین؟ – یک عباسی پول سیاه میدهی و میخواهی فرش کرمان بگیری؟ توضیح: شخصی در دکان کله پزی پس از آنکه آب کله را تلیت کرد و خواست لقمه ای بردارد یک تکه از دستمال ظرفشوئی بدستش آمد لذا عصبانی شده شاگرد کله پز را پیش… ادامهٔ مطلب ›
وئره ن آشی ایچللر
وئره ن آشی ایچللر – نظیر: ناچار خوشه چین شود آنجا که خرمن است. مراد آنکه هر زنی که ناموسش را بر باد میدهد تقصیر خودش است و مرد را بحثی نیست.
ویریپ داشا
ویریب داشا چیخیب باشا – نظیر: به سبیل سگ زده است. بر گند رندان زده است.
آخرین نظر ها