به کوشش عباس جوادی – Türki Meseller – Azeri Turkish Proverbs & Rare Words collected by Abbas Djavadi

الفباء rss

وختسیز آچان گول

(0)
03/05/2024

وخت سیز آچان گول تئز سولار! Växtsiz açan gül tez solar!

آج تووخ

آج (آژ) تووخ (تویوخ) یوخوسوندا ئوزونی داری آنباریندا (آمباریندا) گؤره ر! مرغ گرسنه در خواب خود را در انبار ارزن ببیند! Ac (aj) tovux (toyux) yuxuda özüni darı anbarında (ambarında) görär!

بوغدا اولمییه ن یئرده

بوغدا اولمییه ن (اولمایان) یئرده، داری نی گؤزه تپه ر لر. آنجا که گددم نیست، ارزن پادشاه سفره میشود!

بَختَوَر

بَختَوَر = (بخت آورده، بختور) شخص خوش شانس. bäxtävär

گورولداماخ

گورولداماخ (تلفظ سخت کامی گ) = غُرّیدن، صدای بلند تولید کردن (مثلا: گؤی گورولدادی = آسمان در اثر رعد و برق غُرید. guruldamax (g sesi yumuşak g)

بودور کی وار!

بودور (بودی ) کی وار! = همین است که هست! یعنی جز این چیزی نیست و خواهد بود! Budur (budi) ki var!

هوشون منبرده اولسون

هوشون منبرده اولسون = حواست پیش منبر باشد! اصطلاحا به معنی «دقت کن!» گفته میشود. Huşun mänbärdä olsun!

آجیخ

آجیخ (آجیق) = معنی حرص، قهر برآشفتگی و عصبانیت (نسبت به کسی) میدهد. وابسته به جائی که به کار میرود، تلفظ خ یا ق پایانی فرق میکند. مثلا آجیخ ائله ماخ (قهر کردن، برآشفتن به کسی) وقتی بین آجیخ و ائله ماخ مکث کوچکی میگذاریم، خ همان طور یعنی خ یا در تلفظ کتابی ق… ادامهٔ مطلب ›

هامی بهشته گئتسه

هامی بهشته گئتسه، جهنم بوش قالار = اگر همه به بهشت بروند، جهنم خالی میماند (میم غالبا با تشدید: هاممی). Ham(m)i behiştä getsä, caähännäm boş qalar.

شَخ

شَخ = (احتمالا همان «شاخ») راست، سفت و سخت، مثلا شخ دوردی = راست و محکم ایستاد. şäx

آنادان اَمدیغی سوت

آنادان اَمدیغی سوؤت بورنوندان گلدی = تحت اللفظی: همه شیر مادری که نوشیده بود از بینی اش بیرون زد، مجازا به معنای اینکه از کرده اش پشیمان شد، اتفاقات بدی به سرش آمد. Anadan ämdıği (ämdiyi) süt burnundan gäldi.

دیله توتماخ

دیله توتماخ (توتماق) = به کسی با صحبت و نزدیکی آرامش و تسکین دادن. dilä tutmax (tutmaq)

بارا قویماخ

بارا قویماخ (قویماق) = تحت اللفظی: به بار گذاشتن. به طرز حساب نشده حرف اشتباه یا بیجائی گفتن، دچار اشتباهی شدن (در اینجا ریشه و معنای اصلی واژه چند معنای «بار» به نویسنده معلوم نیست.) bara qoymax

لاپ

لاپ – کاملا، تماما، بسیار، بیشتر از همه، مثلا لاپ گؤزل = بسیار زیبا، لاپ خراپ – کاملا خراب و از کار افتاده. lap

جَرجَنَک

جَرجَنَک = شکل و قواره کلی انسان، ستون فقرات؟ مثلا: جرجنک الدوم، جرجنگیم چیخدی به معنای کمرم شکست (مجازی)، فشار زیادی بر ستون فقرات و استخوان هایم وارد شد. cärcänäk

لیغ

لیغ = گِل و لای (مثلا در لوله های آب) lığ

لیجیم

لیجیم (همچنین: اوست-باش) = شکل، قواره، ریخت، لیجیم سیز = بد قواره، مثلا لیجیم سیزآدام، پالتار (در زبان کوچه «پاتلِت» هم گفته میشود.) licim

باری

باری (آ در زبان عامه نسبتا کوتاه تلفظ میشود) = دستکم، اقلا، لا اقل، مثلا: درویشه بیر ذات وئرمیرسن، باری باشینی سیندیرما! به درویش که چیزی نمی بخشی، دستکم سرش را نشکن! bari

قاخ

قاخ = برگه، میوه خشک شده (مخصوصا زردآلو، آلو) qax

زیغ

زیغ = گل و لای (در برخی شهرستان ها: چومور) zığ (çomur)

فَریک

ب ب فریک = جوجه نورسیده، بین جوجه و مرغ (با تلفظ سخت کامی ک نزدیک به تلفظ ح). färik, farih

کالاک

ich کالاک = کمبوزه. کاف نخست نرم یا پس کامی تلفظ میشود، کاف دوم حتی نرم تر از آن، نزدیک به ح یا ح/خ مانند تلفظ مشابه آخرین آوای کلمه آلمانی kalak (Türkçede kelek)

هؤشونه

هؤشونه = دلهره، نگرانی شدید. höwşünä

کول

کول = (بر وزن یول، بُل، کاف نرم تلفظ میشود، مانند کیم) دسته گل یا هر سبزه و گیاهی همراه با ریشه اش، مثلا: یاسمن کولی kol

قیویر-زیویر

قیویر-زیویر = خرت و پرت qıvır-zıvır

مایماخ

مایماق (مایماخ) = (تحقیر آمیز) به معنی آدم گیج وکودن، نفهم و نادان… به کار می رود. معادل آن در محاوره ترکی: گای، خای ، گیژ=گیج، کوت بئیین، گیجه لو، بالا باش ، مال باش، یئکه باش و …است. (فرستاده شده از طرف سعید. با تشکر)

اوزی یولا

اوزی یولا = کسی که به راحتی قانع میشود و قبول میکند. üzi yola

ساتماخ، آتماخ

نه ساتا بیلیرسن، نه آتا بیلیرسن = تحت اللفظی به معنای نه میتوانی او را (یا آن را) بفروشی و نه بیرون بیندازی. در زبان مردم اشکال مختلفی از این مثل رایج است، مثلا: نه آتماغ اولور، نه ساتماخ. مقایسه شود با: یاخینا گلمه یانیرام، اوزاغا گئتمه دونورام، و یا: یاخینا گلمه اییین گلیر ،… ادامهٔ مطلب ›

اوزی قیرمیزی

اوزی قیرمیزی = پررو üzi qırmızi

دده ن یاخچی، ننه ن یاخچی

تحت اللفظی: پدرت خوب، مادرت خوب، به معنی «خدا پدرت را بیامرزد.» dädän yaxçi, nänän yaxçi

بالابالا

بالابالا (با تلفظ کوتاه آ) = به تدریج، یواش یواش. balabala

ایسّوت

ایسّوت (ایسسی اوت) = تحت اللفظی: سبزی تند، فلفل issot

بیرینه مایا قویماخ

بیرینه مایا (مایه) قویماخ (قویماق) = تحت اللفظی به کسی مایه گذاشتن، به کسی یک خوبی کردن، ارفاق کردن، birinä maya qoymax

اَینیمه گییدیم

اَینیمه گییدیم = به تنم پوشیدم. اینینه اولمور = اندازه تنش نیست. Äynimä giydim.

لَخت شِیت

لَخت شِییت = خسته و کوفته läxt-şeyit

‌!پیر اولسون

پیر اولسون: (فلانی) زنده باشد! آفرین! pir olsun!

گوجنماخ

گوجنماخ = زورزدن، برای انجام کاری نیروی مضاعف مصرف کردن. gücänmax, gücänmäk

دا، دای (حرف ربط)

دا، دای (حرف ربط) = دیگر، حالا دیگر (در زبان کتبی: آرتیق، آرتیخ)، (مندن کوسوپ، دا بیزه گلمیر = از من قهر کرده، دیگر به خانه ما نمی آید.) da, day

دیرماشماخ

دیرماشماخ (دیرماشماق) = بالا رفتن (از چیزی غیر هموار و غیر معمولی برای بالا رفتن مانند درخت – نه مثلا نردبان). dırmaşmax, dırmaşmaq

دیندیرماخ

دیندیرماخ = کسی را به گفتگو، صحبت کشاندن، تشویق کردن (در جمهوری آدربایجان: بازجوئی کردن، حقوقی). dindirmax, dindirmaq

قولای

قولای = ضعیف، ناجور، دارای کیفیت پائین qolay

هیس

هیس = دودی سبک و خفیف (معمولا روی شیشه و عینک) ناشی از کباب پزی سوختگی. شوشه هیس توتدی = شیشه دود گرفت. his

آزماخ

آزماخ (آزماق) = 1. ایتماخ (ایتمک) گم شدن، راه را گم کردن، 2. از خود بیخود شدن، کنترل خود را ازدست دادن azmax, azmaq

آوا!

آوا! (آی یکم کوتاه، تاکید روی الف آخر) = (مانند و هم معنا با «آ!» که طولانی تلفظ میشود). علامت تعجب و شگفت زدگی. ava!

پیتداشیخ (پیتداشیق)

پیتداشیخ = قره قاطی، درهم برهم pıtdaşıx, pıtdaşıq

قولاغی تاققیلدیر

قولاغی تاققیلدیر = (تحت اللفظی – گوشش تق تق میکند)، وقتی از فلان موضوع صحبت میکنی، گوشش تق تق میکند (یعنی هیچ چیز نمی فهمد). qulaği taqqıldır

گئجه سووا گئدن چوخ اولار

گئجه سووا گئدن چوخ اولار = نحت اللفظی: شب خیلی ها میگویند به آب خواهند رفت). در دهات که صبح زود قبل از طلوع آفتاب بیدار میشوند و «به آب میروند» تا آب مزرعه ها را تقسیم کنند، شب صحبت میکنند که چه کسی باید صبح زود بلند شود و «به آب برود». آن وقت… ادامهٔ مطلب ›

قوش اتی

(فلان کس بهمان کسی ) قوش اتینه سالیپ = (تحت اللفظی: فلان کس فلان کس را به گوشت مرغ بسته است)، به معنی به او خوش میگذراند، رسیدگی میکند. quş äti

آجیشماخ

آجیشماخ (آجیشماق) = سوختن یک جای زخم (مثلا اگر نمک به آن بخورد). acışmax, acışmaq

بَرَکاننا

بَرَکاننا = شکل تغییر یافته بارک الله، آفرین! (کاف به صورت سخت کامی تلفظ میشود، مانند «کیم»). bäräkanna