الف، آ، همزه -alef »
ب-be »
بِی بازار
(0)بِی بازار (یکجا بکار می رود) تنها در اصطلاح (فلان کسین) بِی بازاری یوخدی (یوخدور) به معنی فلانی چپ و راستش معلوم نیست، هیچ معلوم نمی شود که چه خواهد کرد، هر چیزی را می توان از او انتظار داشت.شاید در اصل از دو واژه «بیع» و «بازار» مرکب بوده است، به معنی کسی که… ادامهٔ مطلب ›
پ-pe »
ج-jim »
جینقیلی، جیقّیلی، دینقیلی
(0)جینقیلی، جیقّیلی، دینقیلی، دیقّیلی = همه به معنای «کوچولو»، کوچک (بیشتر در زبان کودکان) cınqıli, cıqqıli, dınqıli, dıqqıli
د-dal »
دارقا شاییرت
(0)دارقا شاییرت (دارقا، داروغه، شاگرد) = معنی لغوی=شاگرد داروغه، اصطلاحا به معنی آدم لات darqa şayırt (daruğä şagird)
ر-re »
رحمت دوزه نه
(0)رحمت دوزه نه ، لعنت پوزانا – رحمت بر کسی که کارها را درست می کند و لعنت بر کسی که کارها را خراب می کند. rähmät düzänä, lä’nät pozana
ز-ze »
س-sin »
سوسوز قلمه
(0)سوسوز قلمه= در اصل به معنی «درخت تبریزی بی آب» اصطلاحا به آدم های لاغر گفته می شود. suusuz qälämä
ش-shin »
ط-ta »
طرز کاربرد این سايت
(2)
این وب سایت دارای بیش از دوهزار و پانصد مثل ترکی آذری ایران است و تعداد روزافزونی واژگان و اصطلاحات ترکی آذری ایران است که معولا در فرهنگ های لغات ترکی یافت نمی شوند. در واقع این سایت از دو بخش عبارت است: یکم: ضرب المثل ها و دوم: لغات و اصطلاحات جالب و نایاب… ادامهٔ مطلب ›
ظ-za »
ظالم ایتین قویروغودی
(0)ظالم ایتین قویروغودی. نظیر ابابیل است. به مزاح در مورد بچه های شیطان گفته میشود.
ع-eyn »
عزرائیل اوشاق پایلییر
(0)بیری دییپ: عزرائیل اوشاخ پایلییر. او بیری دییپ: منیمکین آلماسین، وئرمگی باشینا دگسین! یکی میگوید: عزرائیل بچه توزیع میکند. دیگری جواب میدهد: بچه مرا ازدستم نگیرد، توزیع بچه به سرش بخورد!
غ-gheyn »
ف-fe »
ق qaf »
قوش حدّینه سالدی
(0)فلان کس فلان کار، تصمیم، برنامه را «قوش حدّینه سالدی» (تحت اللفظی: به حد و اندازه، به حال یک پرنده، گنجشک در آورد.) مجازا یعنی اینجا و آنجایش را کم کرد، زد، پر و بالش را گرفت و به حالت ناقص در آورد. quş häddinä saldi
ک-kaf »
گ-gaf »
گوداز
(0)گوداز (گ با تلفظ سخت کامی، احتمالا از واژه «گداز»، گداختن)=مهلکه، موقعیت و وضعیت خطرناک و نا مساعد، در اصطلاحاتی مانند: (بیرینی) گودازا وئرمک (وئرماخ)، گودازا قویماق (قویماخ)=کسی را به خطز انداختن، در وضع خطرناک و نامساعد قرار دادن. عجب گودازا دوشموشوخ=عجب به وضع (بدی) افتاده ایم. gudaz, gudaza düşmax, (birini) gudaza qoymax, äcäb gudaza… ادامهٔ مطلب ›
ل-lam »
ن-nun »
نسگل
(1)نیسگیل: استفاده از این واژه در زبان ترکی آذربایجانی در جملات مختلف، معانی مختلفی میدهد. معانی چون: حسرت، آرزو بو تیکهنی سنه نیسگیل ائلهمیشم: این لقمه را بخاطر تو آماده کردهام، آرزو کردم تو بخوری. کلمۀ نیسگیل یک معنای دیگری هم دارد، که من با استفاده از یک مجموعۀ کلمات قصار، آن را در یک… ادامهٔ مطلب ›
ه-he »
هفته بیجار
(0)هفته بیجار = نوعی ترشی مخلوط است عبارت از گل کلم، سیر، کرفس، هویج، خیار، و دیگر انواع سبزی مخصوص ترشی. بمعنی مجازی: انسان ملّون المزاج و کسی که فکر و نظرش را مرتبا عوض میکند. ————- از فیس بوک: EE «هفته بیجار» در منطقۀ ارسباران به نوعی ترشی گفته میشه که معمولاً در اواخر… ادامهٔ مطلب ›