ب be »
بوغدا اولمییه ن یئرده
(0)بوغدا اولمییه ن (اولمایان) یئرده، داری نی گؤزه تپه ر لر. آنجا که گددم نیست، ارزن پادشاه سفره میشود!
ت te »
ج jim »
چ che »
ح he »
حسابا سوخماخ
(0)حسابا سوخماخ = (تحت اللفظی: با دروغ و کلک چیزی را به حساب گذاشتن)، جازدن، با دروغ و ظاهر سازی چیزی را به گونه مثبت و خوش آیندی جلوه دادن. hesaba soxmax (soxmax)
د dal »
دده ن یاخچی، ننه ن یاخچی
(0)تحت اللفظی: پدرت خوب، مادرت خوب، به معنی «خدا پدرت را بیامرزد.» dädän yaxçi, nänän yaxçi
ر re »
رووا دوشماخ
(0)رووا دوشماخ (دوشمک) = تحت اللفظی «به رُو افتادن»، به حرکت افتادن، سرعت (نسبی) پیدا کردن) مثلا وقتی کسی که در ابتدا کاری را خوب بلد نیست، آن را یاد میگیرد، یا دستگاهی که تنظیم نشده بود یا تعمیر نیاز داشت، به کار می افتد و خوب هم کار میکند، میگویند: فلانی یا فلان چیز… ادامهٔ مطلب ›
س sin »
ساتماخ، آتماخ
(3)نه ساتا بیلیرسن، نه آتا بیلیرسن = تحت اللفظی به معنای نه میتوانی او را (یا آن را) بفروشی و نه بیرون بیندازی. در زبان مردم اشکال مختلفی از این مثل رایج است، مثلا: نه آتماغ اولور، نه ساتماخ. مقایسه شود با: یاخینا گلمه یانیرام، اوزاغا گئتمه دونورام، و یا: یاخینا گلمه اییین گلیر ،… ادامهٔ مطلب ›
ط ta »
ظ za »
ظلمات داشی
(0)ظلمات داشیدی، گوتورن ده پئشماندی، قویان دا = سنگ ظلمات است، هم کسی که بلندش میکتد پشیمان است، هم کسی که سر جایش میگذارد. Zülmat daşıdi, götüren de peşmandi, qozan da.
ع eyn »
غ gheyn »
ف fe »
ک kaf »
گ gaf »
گورولداماخ
(0)گورولداماخ (تلفظ سخت کامی گ) = غُرّیدن، صدای بلند تولید کردن (مثلا: گؤی گورولدادی = آسمان در اثر رعد و برق غُرید. guruldamax (g sesi yumuşak g)
ل lam »
م mim »
هوشون منبرده اولسون
(0)هوشون منبرده اولسون = حواست پیش منبر باشد! اصطلاحا به معنی «دقت کن!» گفته میشود. Huşun mänbärdä olsun!
آخرین نظر ها