حضرت خضری گؤردوخ ایکی یول دا جریمه سین چکدوخ – ترجمه: حضرت خضر را دیدیم دو بار هم ضرر کردیم. توضیح: زارعی شنیده بود که هرکس حضرت خضر راببیند و حاجتی از وی بخواهد حتما برآورده میشود. روزیکه بیل بدست مشغول آبیاری بود مردی بر وی ظاهر شد و گفت عمو جان من خضرم. هر حاجتی داری بگو تا بر آورد کنم. زارع گفت خواهش میکنم سربسر من نگذار، تو خضر نیستی زیرا مرا آن سعادت نیست که خضر بر من ظاهر شود. هرچه خضر اصرار کرد، پیرمرد قبول نکرده طفره رفت. اما آخر سر رو به خضر کرده گفت: اگر در ادعایت صادقی این بیل را تبدیل به پارو کن. فی الفور بیل تبدیل به پارو شد و خضر غایب. در حالیکه زارع پارو را زیر چانه اش تکیه داده و بر طالع بدش نفرین میفرستاد و مبهوت ایستاده بود، همسایه اش که از آنجا میگذشت پرسید: چرا مات و مبهوتی؟ زارع گفت: «حضرت خضر را دیدیم و دو قران هم ضرر کردیم.» منظورش فرق قیمت بیل و پارو بود.
آخرین نظر ها