پ pe 
یکّه پَر
یکّه پَر = آدم درشت بدن، بلند قامت yekkäpär
پادار
پادار(هر دومصوت کوتاه، تاکید روی الف دوم) = پی درپی، مرتبا، بطور منظم، مثلا: پادار سیگار چکیر=مرتبا سیگار میکشد. padar
پی!، پیی!
پی 1. (حرف ندا، تعجب و شگفتی) = عجب! شگفتا! «ی» در آخر، طولانی و با تاکید تلفظ میشود.). 2. چربی بدن (حیوانات یا انسان). pi/piy
پیشیک آسقیردی
پیشیک آسقیردی (تحت اللفظی: گربه عطسه کرد) = مجازا به این معنا که بهانه بی اهمیتی به دست افتاد تا کسی در رابطه با کاری که قرار بود انجام دهد، صبر نماید. Pişik asqırdi.
پِی سر (پِیسر)
پِی سر (پِیسر) = پس گردن. بیری نین پیسرینه سالماخ = پس گردن کسی زدن. peysär
پاس، پاسلانماخ
پاس، پاسلانماخ (پاسلانماق) = زنگ (زدگی) فلزات، مثلا «پیچاخ پاسلانیپ». (کارد زنگ زده). حتی در مورد دهان (هنگام تب و بیماری) هم گفته میشود: آغزیم پاسلانیپ. pas, paslanmax (paslanmax)
پَکَر
پکر (به فتح «پ» و «ک») دلخور، ناراحت päkär
کاسیبین تازا پالتاری
کاسیپ تازا پالتار گییسه دییه للر هاردان تاپدون، دولتدی تازا پالتار گییسه دییه للر مبارک دی! Kasıp taza paltar giysä diyärlä hardan taptun, döwlätdi giysä diyällä mübaräkti!
پیشیک بَزَمهَ
پیشیک بَزَمهَ = (تحت اللفظی: آرایش گربه) اصطلاحا به معنی ظاهر فریبنده به کار می رود. مثلا کار فلان کس فقط «پیشیک بزمه» است، یعنی تظاهر است، واقعیت ندارد.
پَراخ
پَراخ= پرُ مو، پُر پشم، مثلا: پراخ پیشیک=گربه ای که موی زیاد و بلند داشته باشد. pärax
پؤلؤشک، پؤلؤش
پؤلؤشک= تفاله (مثلا میوه): آلمانی یئدی، پؤلؤشؤنی آتدی (سیب را خورد، تفاله اش را (بیرون) انداخت. pülüş, pülüşk
پؤشلماخ
پؤشلمک، پؤشلماخ (فعل متعدی): با آب یا بخار مقداری پختن، تفت دادن (گوشت، مرغ، سبزی) کمی سرخ کردن؛ پؤشلنماخ، پؤشلنمک: (فعل لازم) (از فرط گرما، درجه حرارت) داغ کردن. لغت دیگری با معنای مشابه: تاو وورماخ = تاب دادن، تفت دادن. pöşlämek, pöşlämax, pöşlänmek, pöşlänmax
پالاز
پالاز=پلاس، گلیم (کلیم)، فرش پشمی و اغلب ارزان که پرز ندارد. palaz
پاتلِت
پاتلِت = (زبان کوچه) سر و پا، هیکل، ریخت و رو. مثلا پاتلتی بئش شاهی یه دیمز! سر و رو یش پنج شاهی نمی ارزد! patlet
پیش، پیچ
پیش (تبریز)، پیچ، بعضا پینچ (احتمالا از اصل روسی)= بخاری، فِر piş (Täbriz), piç (Russ.)
پی اَسکَن
پی اَسکَن piyäskän پاشنه کش کفش (احتمالا از اصل پای افکن)
پولوشک
پولوشک=تفاله (معمولا پس مانده میوه، بخصوص پس از خوردن) مثلا: آلمانی یئدیم، پولوشگونی آتدیم=سیب را خوردم و پس مانده اش را بیرون انداختم. در زبان شفاهی با حذف کاف آخر «پولوش» هم گفته می شود. pülüşk
پیتیراق
پیتیراق، پیتیراخ= فراوان ( pıtraq) بو کلمه چوخ میوه آغاجلاریندا ایشلنیر.بو ایل گیردکان آغاجلاری پیتراق گیردکاندی… یعنی چوخ و سیخ سیخ.
پیشیک
پیشیک اؤلدورور آدام قورخودور! – گربه میکشد و آدم میترساند!
پوخ ییه نین
پوخ ییه نین قاشیغی یانیندا (بلینده) اولار – منظور اینکه قبل از شروع هر کار باید لوازم آن کار را تهیه کرد. وقتی این مثل را میگوئیم که کسی کاری را شروع کرده ولی به علت نداشتن تجهیزات عملیات نصفه کاره مانده.
سیزین پیشیک
سیزین پیشیک بیزیم ایتی بوغار – گربه شما میتواند سگ ما را خفه کند یعنی: من دیگر حرفی ندارم.
پاسلی دمیر
پاسلی دمیردن قیلیچ اولماز – از آهن زنگ زده شمشیر نتوان ساخت.
پئشنماز
پیشنماز (ویا: ملا) اوسسورسا، جماعت سیچار – اگر پیشنماز (ویا:ملا) بگوزد، جماعت میریند. مراد آنکه مردم یه پیشوایشان نگاه کرده عمل میکنند.
یالانا بورون
یالانا بورون ، ائل ایله سورون – دروغ هم که باشد همرنگ جماعت شو.
پیشیک بزه میسن
پیشیک بزه میسن؟ – ترجمه تحت اللفظی: «گربه آرایش کرده ای؟» بمعنی: این چه بازی و یا ادائی است که در میاوری؟!
پُزی عالی
پُزی (پوزی) عالی، جیبی خالی – نظیر: اوستو بزه ك، آلتى تزه ك ،و یا: آفتابه لگن هفت دست، شام و نهار هيچى.
پخمه اولماسا
پخمه اولماسا، مرد رند آجیندان اؤلر – اگر آدم پخمه وجود نداشته باشد، رند از گرسنگی می میرد.
پاپازا تک خال سالیر
پاپاسا تک خال سالیر. ترجمه: برای شاه آس میاورد. نظیر: خال بالا دست میارد.
پالازا بورون
پالازا بورون، ائلینن سورون. ترجمه: جاجیم پوش، با جامعه بجوش. نظیر: خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
پامبوخچى، آغ ايت
پامبوقچونون آغ ایتدن آجیغی گلر – ترجمه: پنبه فروش از سگ سفید بدش میاید.
پامبوغونان باش کسیر
پامبوغونان باش کسیر – ترجمه: با پنبه سر میبرد، نظیر: خر را با نمد داغ میکند.
پامبوغونان اود
پامبوغونان اود بیر یئره ییغیشماز – ترجمه: آتش و پنبه یکجا جمع نشود.
پای وئریب دردیندن ئولمه
پای وئریب دردیندن ئولمه – نظیر: زشت بود دادن و واخواستن.
پتیکله دونقوز
پتیکله دونقوز داریدان چیخماز – با جادو جنیل خوک از مزرعه ارزن بیرون نیاید.
پزه ونگین آخری درویش اولار
پزه ونگین آخری درویش اولار – ترجمه: آخر جاکشی درویشی است. نظیر: عاشق چو پیر گشت قرمساق میشود.
پنیر چؤره گه ال یوسان
پنیر چؤره گه ال یوسان، پلووا گره ک غسل ائلییه سن – ترجمه: اگر برای نان و پنیر دست بشوئی برای پلو باید غسل کنی!
پولون وار گیریش
پولون وار گیریش، یوخوندی سوروش! ترجمه: پول داری بفرما تو، نداری بفرما بیرون!
پله کانی بیر بیر
پله کانی بیر بیر چیخاللار – ترجمه: پلکان را یک یک بالا روند.
په اینن پلو اولماز
په اینن پلو اولماز، یاغینان دوگی گره ک – ترجمه: به «په» گفتن پلو نشود روغن و برنج لازم است.
پ… ندیر که
پ… ندیر که کؤلگه سی نه اولا – ترجمه: سنده چیست که سایه اش چه باشد. نظیر: سگ کیست که پشمش چه باشد.
پ..ووا گؤره بستان اک
پ..ووا گؤره بستان اک – ترجمه: به اندازه کودت جالیز بکار.
پ… ییه ن ایتی
پ… ییه ن ایتی ئولدورمزلر – نظیر: سگ جلال را نکشند. گ..ی خورده است باید ولش کرد.
پولی پول قازانار
پولی پول قازانار – ترجمه: پول پول آورد.
پول وئرسن
پول وئرسن مسجددن ملا چيخار – ترجمه: اگر پول دهى ملا را از مسجد بيرون آرى. نظير: با پول سر سبيل شاه نقاره ميزنند.
پول وئرميشوق
پول وئرميشوق ميخ طويله يه جان سوره جاغوق – پول داده ايم تا پاى آخور سواره خواهيم رفت.
پوخ میلچگی
پوخ میلچگین عطیر شوشه سینه سالسان باشی گیجله ر!
پیغمبرلر
پیغمبرلر شکسته نفس اولار، داغ گلمیر من گئدیرم – ترجمه: پیامبران شکسته نفس اند، حالا که کوه نمیاید من میروم. نگاه کنید به: داغ یئریمه سه…
پول وئره ن بورانی ییه ر
پول وئره ن بورانی ییه ر – هر که پول دهد بورانی خورد.
پول وئریب سؤز آلان
پول وئریب سؤز آلان پشیمان اولماز – هر که پول دهد و پند خرد پشیمان نشود.
آخرین نظر ها